توضیحات
حقیقت آن است که شکلگرایی و دیگر روایتهای مدرنیستی از هنر و ارزشهای مورد پذیرش آن، یک تلقی قابل بررسی در شمار خیل تلقیهای دیگر از هنر است. رهیافتی است برای نزدیکی به هنر و چهبسا مستعد رسیدن به دستآوردهایی هم در این وادی؛ چنانکه رهیافتهای دیگر. اما باید توجه داشت، مسئلۀ رسالت و مسئولیت، اساساً مسئلۀ هنر نیست. مسئلۀ انسان است. به تعبیر دیگر، تعهد صفت شاعر است نه شعر. مگر نه آنکه شعر آینۀ وجود آدمی است؟ و مگر نه آنکه انسان با شعر و هنر به هستی خویش نقب میزند؟ پس دیگر چه جای سخن گفتن از لزوم تعهد یا غیر آن در هنر؟ تعهد رنگی است که از منشأ هنر برمیخیزد، نه آنکه به ذات آن برگردد. اگر آدمی متعهد باشد، شعر او نیز رنگ تعهد خواهد داشت و اگر اهل اباحه، شعر او نیز جلوۀ همان خواهد بود. انسان مصرفی، به شعر مصرفی خواهد رسید و انسان مسخشده به شعر مسخشده و انسان خودبنیاد به خودبنیادی در شعر. انسان ستیهنده را نیز شعری است جنگآور؛ با هرآنچه او در ستیز ست؛ خویشتن یا جهان. در اصلِ تجلی هنر هیچ تفاوتی نیست. مسئله فقط در میزان ارتعاش این موج است. از آنجا که شعر بیان بلیغ ناگفتههاست و افشای مکنونات، همین مسخ و تعهد و مصرف و ستیز، آنگاه که ردای شعر بر تن میکند، پرتوی به مراتب شدیدتر خواهد یافت و جهان وسیعتری را با خود همراه خواهد ساخت؛ به بیانی دیگر، شعر انسان مصرفی، از خود او مصرفیتر است و مصرفزاتر و شعر انسان متعهد، از خود او متعهدتر است و تعهدآورتر.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.